آب را ول نکنید (خانم های خانه دار درکوچه ها)
در میان کوچه انگار می کَنند کانال آب (به خاطر طرح کانال کشی از دهیاری متشکریم)
لوله ها می تَرکَد ، اهل ده با خبرند (مسئول آب روستا جواب بده!)
ولی از ترس نیارند به زبان هیچ کلام
شاید این آب روان
می رود تا سر کوچه که گل اندود کند کفش زیبای تورا ( لکه های زرد آب و زشت کردن چهره آسفالت روستا)
بی گمان در ته کوچه زمین سفت تر است ( نه بابا سفت نیست همه زمین های شهرک جوانان گچی است برای ساکنین این منطقه ساکن بودن اجباری شد و امان از تقدیر)
چه گوارا این آب !
چه زلال این رود! (اگه بعضی ها کثیفش نکنن)
مردم این دو سه کوچه چه تحمل دارند ( ماشاا... صبر ایوب دارن شایدم براشون مهم نیست)
خانه هاشان بی آب کوچه شان پر خاک است ( پس آسفالت لعنتی چی شد؟)
لااقل پای در خانۀ ما تخته سنگی بجا مانده هنوز
من ندیدم ثمری (شاید اصلا ثمری نباشه)
بی گمان در بالا دست
در پس کلۀ هر میز نشین خبری در راه است
چه کنیم خبر میز نشین مانده به خاک
کار بی حاصل و باطل نکنید
آب را ول نکنید!
خاک را گل نکنید!
کوچه را زودتر آسفالت کنید . . .